
عبدالكريم نيسني روزنامهنگار با سابقه و رزمنده و جانباز هشت سال دفاع مقدس گفتنيهاي جالبي از ماه رمضان در دوران هشت سال دفاع مقدس دارد. روبروي مردي نشستهام با موهاي سفيد شده كه هميشه خندهاي روي لب دارد، او عبدالكريم نيسني، متولد 1328 در بوشهر، جانباز هشت سال دوران دفاع مقدس و بازنشسته شهرداري است.
اين جانباز هنرمند كه هم اكنون سر دبير هفته نامه نخل جنوب و از نويسندگان پيشكسوت عرصه ادبيات داستاني و مطبوعات است، زماني كه ناقوس جنگ همراه با حمله هوايي و شكستن ديوار صوتي با وضعيت قرمز، زرد و سفيد شنيده ميشد، براي ديدار بستگان خود به آبادان رفته بود.
به همين دليل همه چيز را از نزديك ديده و حس كرده است. وي تا اواخر سال 62 چند بار براي پشتيباني و رساندن خواربار به جبهه ميرود؛ اما با ديدن آن همه مردان عاشق كه از مدرسه عشق، راهي راه كربلا شده بودند، طاقت نميآورد و با پوشيدن لباس خاكي و كنار گذاشتن قلم براي به دوش گرفتن تفنگ به سلحشوران حماسه مقاومت مردان بيادعا ميپيوندد.
در مدت سه بار اعزام در سالهاي 63 الي 64، در مجموع يك سال در جبهههاي جزيره مجنون، فاو، سوسنگرد و اردوگاه معاد، واقع در جاده ايستگاه حسينيه، همراه رزمندگان بسيجي بوده است.
در خرداد 64، هنگام حمله هوايي در منطقه سوسنگرد مجروح و بلافاصله به تهران اعزام و در بيمارستان دادگستري تهران بستري ميشود. البته موج حمله بد جور پا و كمرش را نشانه گرفته بود.
در جبهه در معراج شهداي جزيره مجنون در گروه تعاون افتخار خدمت به شهدا را به عهده داشته؛ شهدايي از مراغه، مشهد و فارس كه بعد از آوردن از محل شهادت با گلاب شستشو و شبها به اهواز انتقال داده ميشدند.
در جبهه چگونه روزه ميگرفتيد؟
- ماه مبارك رمضان در جبهه ويژگي خاص خودش را داشت. در گرماي شديد جبهههاي جنوب، ميان نيزارها، سنگرهاي خاك آلود و نمور، زير خمپارههاي گاه و بيگاه و كور دشمن، كمبود غذا و آذوقه و … همگي شرايط خاص و منحصر به فردي را براي رزمندگان روزهدار ايجاد ميكرد كه ذكر هر كدام از اين شرايط، خود به خاطرهاي ماندگار تبديل شده است.
در جبههها به خاطر شرايط خاص مكاني گاهي روزه گرفتن امكانپذير نبود، در بعضي شرايط چون جاي ثابتي نداشتيم، معلوم نبود روزههايمان درست است يا نه. اما بچهها با مشورت روحاني گردان روزه ميگرفتنند. همه بچهها دوست داشتند روزه بگيرند. آنقدر علاقه داشتند در ماههاي قبل از رمضان نذر ميكردند كه در رمضان توفيق پيدا كرده و روزه بگيرند.
حال و هواي رزمندگان در زمان افطار چگونه بود؟
- روزه داري در جبهه حال و هواي ديگري داشت، بهخصوص جوانان كه ما از آنها نيرو ميگرفتيم تا بتوانيم به روزهداري ادامه دهيم. موقع افطار با اشعار مذهبي همديگر را به فراخواني سفره افطاري دعوت ميكرديم، در آنجا بچهها همه براي گرفتن روزه سختي زيادي كشيده بودند و گرسنگي و تشنگي فشار زيادي به آنها آورده بود، اما براي گرفتن افطاري خود پيش قدم نميشدند، مينشستند و دائم به همديگر تعارف ميكردند و دوست داشتند دوستانشان زودتر از آنها افطار كنند. گاهي بچهها موقع افطار اشك شوق ميريختند و اين اشك از سر شوق بود كه توانسته بودند روزه آن روز را كامل گرفته و به افطار برسانند.
نمونهاي از روزه داري در ماه مبارك رمضان در جبههها را در قالب خاطره بيان كنيد؟
- در يكي از روزهاي سوزان صحراي خوزستان كه همگي از شدت گرماي آفتاب به سنگر پناه برده بوديم و همه از فرط تشنگي لبانمان ترك برداشته بود، به هم نويد يخ را ميداديم (هر روز قالبهايي از يخ برايمان ميآوردند و ما هم به خاطر اينكه تا افطار آب نشوند، آن را در گودال ميگذاشتيم) ولي آن روز يخ نرسيد و يكي از بچههاي بسيجي در حالي كه هميشه خنده بر لب داشت، گفت: نگران نباشيد امروز افطار همگي يك ليوان تگري آب مهمان من هستيد، همه متعجب بوديم كه او چگونه ميخواهد در اين وضعيت به ما يخ برساند. نماز مغرب و عشا را كه خوانديم، ديديم او به سراغ چفيهاش رفت آن را در داخل گودال آب نيزارها انداخت و بعد رو به باد گرفت و آب آن را در داخل ليواني چكاند و با خنده گفت: اين هم وعده آب تگري كه به شما داده بودم و واقعا راست ميگفت آن آب حاصل از چكيده شدن چفيه در ليوان تگري بود، آنجا ما همه آن آب را خورديم و با تمام وجود سلام بر حسين را گفتيم.
مراسم احيا در شبهاي ماه رمضان در جبهه چه حال و هوايي داشت ؟
- همه روزهاي ماه رمضان با روزهها و راز و نيازهايش يك طرف و شبهاي احيا يك طرف ديگر؛ صفايي كه شبهاي احياي جبههها داشت، قابل وصف نيست. خيلي از بچهها حاجتشان را در اين شبها ميگرفتند. هنگام خواندن دعاي جوشن كبير و دعاهاي ديگر، گويي