آرزوی دیدار امام
اشتیاق به امام در بین اسرا غیرقابل وصف بود. خیلى شبها بچهها وضو مىگرفتند و نماز مىخواندند و با این نیت که شب امام را در خواب زیارت کنند مىخوابیدند و مىخواستند براى یک لحظه هم که شده امام را زیارت کنند و چهره ایشان را ببینند. اگر تلویزیون عراق به صورت اتفاقى یک صحبت خیلى کوتاه از امام پخش مىکرد، بچهها از شوق اینکه یک لحظه صداى امام را شنیدهاند در پوست خود نمىگنجیدند و تا مدتها روحیه داشتند.
لطف و قهر امام
درجهدار بد اخلاقى هم در اردوگاه بود که یک روز گفت: من در کودکى [امام] خمینى را خیلى دوست داشتم و زمانى که در نجف بود من و بچههاى محل هر روز صبح جلو در خانهى ایشان منتظرشان بودیم. وقتى از خانه بیرون مىآمدند و به حرم مىرفتند هر روز به ما محبت مىکرد و دست به سرمان مىکشید و گاهى پولى هم به ما مىداد. اما این امامى که الآن در جماران است و این طور با ما جنگ مىکند و اصرار دارد جنگ ادامه داشته باشد، زمین تا آسمان با آن امام فرق دارد. بیچاره قدرت تحلیل شرایط و اوضاع را نداشت و نمىدانست امام به چه علت، قاطعانه بر ادامهى جنگ اصرار مىورزید.
نوشته شده در: 1388/02/26